کودکان، شبیه اسفنجهای کوچکی هستند که تمام احساسات محیط اطرافشان را جذب میکنند. پس از گذر از روزهای سخت و پرالتهاب، حتی اگر ما بزرگترها تلاش کنیم آرام به نظر برسیم، آنها نگرانی و استرس را در سکوت ما، در نگاههای ما و در تغییر روتینهای خانه حس میکنند. اما برخلاف ما، کودکان اغلب واژگان لازم برای بیان احساسات پیچیدهای مثل «اضطراب» را ندارند. آنها نمیتوانند بگویند: «من نگرانم» یا «احساس عدم امنیت میکنم». در عوض، اضطرابشان را در قالب رفتارهایی نشان میدهند که ممکن است ما را گیج یا حتی عصبانی کند: پرخاشگری، بهانهگیری، شبادراری، چسبیدن بیش از حد به والدین، یا گوشهگیری. اینجاست که نقش ما به عنوان والدین یا مراقبین، حیاتی میشود. ما باید یاد بگیریم که به جای واکنش نشان دادن به «رفتار»، به «احساس» پشت آن رفتار پاسخ دهیم. بهترین راه برای ورود به دنیای درونی یک کودک، صحبت مستقیم و نصیحت کردن نیست؛ بلکه استفاده از زبان خودشان است: زبان بازی، قصه و خلاقیت. این مقاله، ۷ روش ساده و عملی را به شما معرفی میکند تا بتوانید از طریق بازی و داستان، به فرزندتان کمک کنید تا با اضطرابش کنار بیاید و دوباره حس امنیت و آرامش را در دنیای کوچک و شگفتانگیزش پیدا کند.
۷ روش مبتنی بر بازی برای آرام کردن یک دل کوچک و نگران
این روشها نیازی به ابزار خاصی ندارند و میتوانید به سادگی آنها را در خانه انجام دهید.
۱. بازی «قهرمان و غول» (بیرون ریختن ترسها)
کودکان اغلب ترسهای بزرگی دارند که نمیتوانند آنها را نامگذاری کنند. این بازی به آنها کمک میکند تا این ترسها را به شکل یک «غول» بیرونی ببینند و بر آن غلبه کنند.
چطور بازی کنیم؟ از فرزندتان بخواهید «غول نگرانی» یا «هیولای ترس» را نقاشی کند. سپس با هم یک «قهرمان» (که میتواند خود کودک یا یک شخصیت محبوب باشد) بکشید. حالا با عروسکها یا نقاشیها، یک نمایش اجرا کنید که در آن قهرمان با استفاده از قدرتهایش (مثل قدرت آغوش، قدرت نفس عمیق یا قدرت حرف زدن) غول را شکست میدهد یا با او دوست میشود.
۲. ساختن «قلعه امن» (ایجاد حس کنترل و امنیت)
اضطراب از حس عدم کنترل و امنیت میآید. ساختن یک فضای فیزیکی امن، این حس را به کودک برمیگرداند.
چطور بازی کنیم؟ با چند پتو، بالش و صندلی، یک گوشه از خانه را به «قلعه امن» یا «پناهگاه ویژه» تبدیل کنید. این قلعه، قلمرو اختصاصی کودک است. داخل آن چراغ قوه، چند کتاب قصه و اسباببازی مورد علاقهاش را بگذارید. به او بگویید هر وقت احساس نگرانی کرد، میتواند به قلعه امنش پناه ببرد.
۳. تنفس بادکنکی (یک تکنیک آرامسازی ساده)
این یک روش عالی برای آموزش تنفس عمیق به کودکان است که سیستم عصبی آنها را آرام میکند.
چطور بازی کنیم؟ روبروی هم بنشینید. به کودک بگویید: «بیا با هم یه عالمه بادکنک رنگی باد کنیم!» دستهایتان را روی شکمتان بگذارید. با یک دم عمیق از طریق بینی، شکمتان را مثل یک بادکنک بزرگ کنید. سپس با یک بازدم طولانی و صدادار (مثل صدای «هوووف»)، هوای بادکنک را خالی کنید. این کار را چند بار تکرار کنید.
۴. قصه «ابری که گریه میکرد» (عادیسازی احساسات)
قصهها به کودکان کمک میکنند تا بفهمند احساساتشان طبیعی است.
چطور قصه بگوییم؟ یک قصه درباره یک شخصیت (مثلاً یک ابر کوچک، یک خرگوش ترسو یا یک ستاره نگران) بسازید که دقیقاً احساسات فرزند شما را دارد. مثلاً: «یکی بود یکی نبود، یه ابر کوچولو بود که خیلی نگران بود نکنه بارونش تموم بشه و خشک بشه. برای همین دلش نمیخواست بباره و همش اخم کرده بود…». پایان قصه باید امیدوارکننده باشد و نشان دهد که شخصیت قصه با کمک دوستانش یا با یک راهکار ساده، حالش بهتر میشود.
۵. بازی با خمیر یا گِل (تخلیه هیجانی فیزیکی)
فشردن، کوبیدن و شکل دادن به خمیر، یک راه عالی برای تخلیه فیزیکی تنش و اضطراب است، بدون اینکه نیازی به حرف زدن باشد.
چطور بازی کنیم؟ مقداری خمیر بازی یا گِل سفالگری در اختیار کودک قرار دهید و به او اجازه دهید هر کاری که دوست دارد با آن انجام دهد. شما هم کنارش بنشینید و بازی کنید. در مورد ساختههایش از او سؤال بپرسید، اما او را مجبور به توضیح نکنید.
۶. ساختن «جعبه نگرانی»
این تکنیک به کودک کمک میکند تا نگرانیهایش را از ذهنش خارج کرده و در یک جای مشخص قرار دهد.
چطور بازی کنیم؟ با هم یک جعبه کفش را تزئین کنید و اسمش را بگذارید «جعبه نگرانی». به فرزندتان بگویید هر وقت نگران چیزی شد، میتواند آن را روی یک تکه کاغذ کوچک نقاشی کند یا بنویسد (شما میتوانید برایش بنویسید) و داخل جعبه بیندازد. در پایان هفته، با هم جعبه را باز کنید و ببینید کدام نگرانیها برطرف شدهاند یا کوچکتر شدهاند.
۷. آغوش درمانی و تماس فیزیکی
گاهی بهترین و قدرتمندترین دارو، یک آغوش محکم و طولانی است. تماس فیزیکی باعث ترشح هورمون اکسیتوسین (هورمون عشق و آرامش) میشود.
چطور انجام دهیم؟ در طول روز، فرصتهای بیشتری برای تماس فیزیکی ایجاد کنید. موقع کتاب خواندن او را در آغوش بگیرید، موهایش را نوازش کنید، یا просто کنارش بنشینید و دستش را بگیرید. این کار به او پیام میدهد: «تو در امان هستی، من اینجا کنارتم.»
والدین عزیز، به یاد داشته باشید که هدف از این بازیها، «حل کردن» مشکل اضطراب کودک نیست؛ بلکه «ایجاد فضایی امن برای ابراز آن» است. وقتی کودک احساس کند که میتواند بدون ترس از قضاوت، نگران باشد، بترسد یا عصبانی شود، آن وقت است که اولین قدم بزرگ برای بهبودی برداشته میشود. با فرزندتان صبور باشید. دنیای او به تازگی لرزیده و او برای پیدا کردن دوباره تعادل، به حضور آرام و حمایتگر شما نیاز دارد. شما بهترین درمانگر فرزندتان هستید، چون زبان عشق و امنیت را بهتر از هر کسی بلدید.
یک آغوش، یک قصه و کمی بازی، میتواند دنیای یک کودک نگران را دوباره رنگی کند.