دسته دوم: استفاده از منابع اجتماعی و گروهی

انزوا، تروما و افسردگی را تشدید می‌کند. ارتباط، پادزهر آن است.

صحبت با یک فرد معتمد: لازم نیست این فرد روانشناس باشد. یک دوست، عضو خانواده، معلم یا یک رهبر مذهبی معتمد که شنونده خوبی است، می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. به او بگویید: “من فقط نیاز دارم حرف بزنم و تو گوش کنی. لازم نیست راه‌حلی به من بدهی.”

گروه‌های حمایتی: در بسیاری از جوامع، افراد با تجربیات مشابه (مانند بازماندگان یک حادثه) دور هم جمع می‌شوند. بودن در کنار کسانی که درد شما را می‌فهمند، حس “تنها بودن” را از بین می‌برد و بسیار التیام‌بخش است. این گروه‌ها ممکن است به صورت آنلاین یا حضوری تشکیل شوند.

کار داوطلبانه و کمک به دیگران: وقتی احساس درماندگی می‌کنید، کمک کردن به دیگران (حتی در یک مقیاس بسیار کوچک) حس توانمندی، هدفمندی و کنترل را به شما بازمی‌گرداند. این کار تمرکز را از روی درد خودتان برداشته و به شما حس مفید بودن می‌دهد.

خط قرمز: چه زمانی باید حتماً به پزشک (حتی پزشک عمومی) یا اورژانس مراجعه کرد؟

حتی اگر به روانشناس دسترسی ندارید، در صورت مشاهده علائم زیر، مراجعه به پزشک عمومی یا مرکز اورژانس ضروری است:

  • داشتن افکار جدی برای آسیب رساندن به خود یا خودکشی. این یک اورژانس پزشکی است.
  • ناتوانی کامل در انجام کارهای روزمره (مانند بیرون آمدن از رختخواب، غذا خوردن، یا مراقبت از فرزندان برای چند روز متوالی).
  • تجربه علائم روان‌پریشی (مانند شنیدن صداهایی که دیگران نمی‌شنوند یا داشتن باورهای بسیار عجیب و غیرواقعی).
  • بی‌خوابی شدید و مداوم که عملکرد روزانه شما را مختل کرده است.

پزشک عمومی می‌تواند وضعیت جسمانی شما را بررسی کند، در صورت نیاز داروهای اولیه (مانند داروهای ضدافسردگی یا ضداضطراب) را تجویز کند و شما را برای دریافت کمک‌های تخصصی‌تر ارجاع دهد.

جمع‌بندی:

در غیاب روانشناس، شما درمانده نیستید. با تمرکز بر آرام‌سازی بدن (تنفس و زمین‌گیر شدن)، ارتباط با دیگران و استفاده از منابع در دسترس، می‌توانید گام‌های مؤثری برای مدیریت حال خود بردارید. مهم‌ترین پیام این است: شما تنها نیستید و درخواست کمک نشانه قدرت است، نه ضعف.